من خودمم!

ساخت وبلاگ
سلامفکر کنم دومین پست باشه با این عنوانخدایا منو اصلاح کن - خدایا منو اصلاح کن - خدایا منو اصلاح کنواقعا خدا عجببببب صبری داره که بارها و بارها غر های یکسان رو میشنوه و...من چرا عبرت نمیگیرم؟ البته خیلی بهتر شدما خیلی خیلی بهتر شدم ولی این توقع لعنتی از مغز من خارج نمیشه .محبت و دوست داشتن درونم که فکر میکردم دیگه درونم نیست (ولی گویا هست و خیلی خیلی کم شده یا خیلی خیلی مهار شده) گاهی یکهو چنان فوران میکنه که اگر دوست داشتن طرف مقابل اندازه دوست داشتن من نباشه داستان کنش و واکنش نیوتن زیمنش میزنه و گرد و غبارش فقط میره تو چشم خودم .و اینکه من چرا درس نیمگیرم که حداقل با احتیاط ...حداقل چشماتو ریز کن .... به قول دکتر شمسایی غریبه های آشنا..... عشقی که نثار میکنی محبتی که بخشی از وجودته میبخشی اما ساده انگارانه و دم دستی پایین کشیده میشه اندازه ی یه آشنایی که این اطراف نیست ....اینکه این داستان چرا اانقددددر به من برخورد برای خودم عجیبه .مدتها بود چیزی اینقدر منو مچاله نکرده بود .عصبانی چرا ها (هنوز زیاد عصبانی میشم حالا گاهی با نمود کمتر گاهی با نمود بیشتر) ولی غمگین نه . الان ولی صدای شکستن دلمو انگار به وضوح شنیدم .میدونم این دفعه دومه که این آدم که قاعدتا نباید اینهمه دوست داشتنی باشه ولی هست صدای شکستن دلم رو بلند کرده و حالا دوباره یه عالمه فاصله افتاده بین دلم و اون (مثل دلم با خیلی ادمای دیگه ...با بیشتر آدما) و من هی دارم مقاومت میکنم این راههای دور یه وقت کوره راه نشه  یه وقت گم نشه.یکیش صبح نقش تازه گرفتنش باشه و یکیش سوغات سفرم....نباید به ۳ برسه چجوریش رو نمیدونم. ولی نباید برسهشاید باید حواسم بیشتر به فاصله باشه که نزدیک نشم شاید باید بکنم این دلو بره پی من خودمم!...
ما را در سایت من خودمم! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9man-haal-ayande7 بازدید : 138 تاريخ : دوشنبه 16 خرداد 1401 ساعت: 2:01